قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ. حضرت زینب (س): هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحتها و برکات خود را برای او تقدیر مینماید
در مورد اينكه آيا انسان در افعال خود اراده و اختيار دارد يا ندارد بعضي نظريه جبر را مطرح كردهاند يعني انسان در انجام افعال خود اراده ندارد و اين خداست كه افعال او را انجام ميدهد در مقابل عدهاي هم نظريه تفويض را مطرح كردهاند يعني انسان در انجام كارهاي خود كاملاً آزاده بود و اراده خداوند در او هيچ گونه تأثيري ندارد ولي امامان شيعه و به تبع شيعيان نظريه حد وسطي را مطرح نمودهاند بنام نظريه الامر بين الامرين يعني انسان نه جبر مطلق است نه آزاد مطلق بلكه افعالي را كه انسان انجام ميدهد با خواست و اراده خداوند است و هم با خواست و اراده خود شخص است اگر خدا ميخواهد چون انسان موجودي كاملاً وابسته و محتاج به خداوند . اوست كه زندگي ، قدرت ، علم را به انسان داده است و نيز اوست كه اراده را به انسان داده و اگر انسان انجام ميدهد چون كار مستقيماً به وسيله او انجام ميشود و مربوط به اوست و انسان بر اساس ارادهاي كه از خدا گرفته كارهاي خود را با آن اراده و اختيار انتخاب ميكند در نتيجه انسان نه آزاد مطلق و نه دست بسته مطلق . روي همين اصل ميباشد كه آيات قرآن دو دسته هستند در بعضي افعال انسان را به خدا نسبت ميدهد مثل آيه : فلم تقتلوهم و لكن الله قتلهم و ما رميت اذ رميت ولكن الله رمي ( انفال آيه 17 ) قاتلوهم يعذبهم الله بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم ( توبه آيه 14 ) و در بعضي هم افعال انسان را به خود انسان نسبت ميدهد مثل آيه : من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعليها ( فصلت – 46 ) قل الحق من رب نحن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر ( كهف - 29 ) و اما در مورد گلستان شدن آتش هم علت آن مستقيماً اراده و مشيت الهي نيست بلكه عامل آن خود پيامبران هستند كه به اذن خدا در مسير طبيعي علل و عوامل تصرف ميكنند ولي اين پديده هم براي خود ، عامل ديگر دارد و بدون علت نيست اگر چه آن عامل براي ما شناخته شده نباشد.
عمولاً مسائلي كه مربوط به گذشته و تاريخ است به علل مختلف مورد اختلاف مورخان واقع شده است همانطور كه مورد ولادت و وفات پيامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار و ديگر بزرگان چنين اختلافاتي را مشاهــــــده ميكنيم و اما در مورد حضرت مهدي (ع) علاوه بر آنچه كه به طور كلي در مورد همه صدق مي كند خصوصيت ديگري هم دارد و آن مخفي بودن ولادت آن حضرت است كه براي اكثريت مردم پوشيده بوده است كه شيعيان آن حضرت بعداً از طريق افراد مورد وثوق و نائبان مطلع شدند. با توجه به اين اصل با اينكه از نظر اهل سنت مسئله ظهور كه ذريه حضرت رسول (ص) است امري تقريباً قطعي و پذيرفته شدهاي است ( خصوصاً با وجود روايات فراوان در منابع اهل سنت ) ولي اكثر اهل سنت ولادت آن حضرت را در نيمه شعبان سال 255ه ق انكار نموده و مي گويند حضرت مهدي در آخرالزمان متولد مي شود گر چه جمعي از اهل سنت هم او را زنده دانسته و تاريخ ولادت حضرت مهدي را در نيمه شعبان سال 255 ه ق پذيرفته اند. براي مطالعه بيشتر و بدست آوردن منابع مذكور به كتابهاي منتخب الاثر اثر آقاي لطف الله صافي گلپايگاني و عصر ظهور اثر آقاي علي كوراني مراجعه شود »
جن موجودي است كه براي پوشيده و مستور بودن آن از ديد ما جن ناميده مي شود . براي زندگي جاي خاصي ندارد . بعلت سبك بودن و سرعت حركت علاوه بر زمين در هوا هم مي تواند باشد براي دور كردن جن و اطمينان از صدمه او ادعيه و اذكاري در كتب ادعيه از قبيل كليات مفاتيح الجنان ذكر شده و اما براي نزديك شدن به جن ارتباط با او احتياج به آموختن و تعليم شرايط آن ارتباط وجود خواهد داشت گر چه بكارگيري جن از لحاظ شرعي حرام مي باشد.
خداوند بی نیاز است و این نکته ای است روشن که از پشتوانه¬ی دلائل عقلی برخوردار است وگرنه خدای نیازمند خدا نخواهد بود و آفرینش جهان و هدایت آنها و عبادت و پرستش موجودات بر اساس حکمت الهی و مقتضای ذات ربوبی است که ستوده بی نیاز است. نیزحکمت الهی ایجاب کرده که هر کاری را از کانال اسباب و علل آن به انجام رساند. برخی از موجودات واسطه فیض برخی دیگرند و آنها در وجود و بقاء به یکدیگر نیازمندند نه اینکه خداوند به آنها نیاز داشته باشد. خداوند همانگونه که همه موجودات و از جمله انسان را به گونه عمومی و تکوینی هدایت کرده است و آنها در راهیابی به سوی کمال بدون هیچ واسطه¬ای این برنامه و رهنمود را در ذات خود دریافت کرده اند و بر اساس این برنامه که خداوند در نرم افزار و هارد این موجودات ریخته مسیر پر پیچ و خم و پر از تزاحم عالم طبیعت را پیموده و رشد کرده و شکوفا می شوند ( و اوحی ربک النحل نحل/68) (فالهمها فجورها و تقواها شمس/ 8 ) بر اساس حکمت الهی و نیاز انسان به هدایتی والاتر (علاوه بر هدایت عمومی و تکوینی بی واسطه و نیز هدایت عقلانی بی واسطه) از یک هدایت وحیانی نیز برخوردار شوند که در این نوع هدایت یک انسان کامل خود ساخته و پیراسته از هرگونه خطا، واسطه و کانال این فیض الهی خواهد بود. پس این نیاز انسان به هدایت برتر و گونه هستی اوست که نیاز به هدایت فراخور هستی و استعداد خود دارد، انسانها به خاطر نقص شان نمی¬توانند بی واسطه از این هدایت برخوردار شوند ازینرو نیاز دارند به یک انسان برتری یعنی پیامبر تا واسطه فیض میان خدا و انسانها باشد. پس این انسانها هستند که هم نیازمند هدایتی برتر و هم ناتوان در دریافت مستقیم این هدایت برترند آنچنان که خود پیامبر یک انسان است و این فیض را بی واسطه انسان دیگری در یافت می کند. بنابراین تعبیر به کار رفته در پرسش تعبیری عرفی و در زبان رایج مردم و اصطلاح عامیانه است که به نظر دقیق عقلی و فلسفی و دینی تعبیری مناسب و صحیح نیست مانند اینکه بگوییم دانشگاه رفتن نیاز به کنکور دارد، در واقع دانشگاه نیازی ندارد این انسانها و جستجوگران دانش اند که نیاز دارند در امتحان کنکور شرکت کنند و از این راه وارد دانشگاه شوند و به کمال علمی دست یابند اما در تعبیرات و اصطلاحات عرفی و عامیانه گفته می شود دانشگاه نیاز به کنکور دارد.
يامبران و امامان معصوم به لحاظ لياقتهاي لازم براي نبوت و امامت از طرف خداوند منصوب شدهاند و كسب اين شرايط و خصوصيات هم جنبه ارادي و اختياري داشته است. يعني با تلاش و سعي آنها اين مقامات را كسب كردهاند ، نه اينكه عصمت و ايمان متعالي آنها بدون زحمت در جهت كسب معنويت بدست آمده باشد. البته قابل انكار نيست كه كسب اين مقامات معنوي بدون زمينه قبلي نبوده است ، علاوه بر تلاش شخصي شرايط ديگري هم زمينه اين گونه تربيت را در رسيدن به مقامهاي عالي مهيا نموده است. زمينههايي از قبيل وراثت كه خاندان نبوت و امامت نسل به نسل داراي مقام رفيع معنوي بودهاند . پيامبران و امامان در ميان چنين نسلي متولد شدهاند و يا محيط زندگي آنها در آغوش پدران و مادراني زندگي كردند كه يا خود در حد عصمت بودند يا در حد عالي از عدالت علاوه بر موارد فوق توجه و عنايت الهي به آنان بوده كه مسلماً خداوند اشخاصي را كه در مسير صحيح گام بر ميدارند مورد عنايت و موهبت خود قرار ميدهد. اما در موروثي بودن نبوت و امامت بايد گفته شود كه تعيين پيامبران و امامان از طرف خداوند بوده است آنهم بخاطر داشتن صلاحيت هاي لازم ، نه از طرف پدر و خانواده علاوه بر اينكه نبوت و امامت با مسئله سلطنت تفاوت زياد دارد . در سلطنت منافع مادي و مالي و قدرت زياد متصور است در حاليكه در نبوت و امامت نه تنها منافع مادي در آن متصور نيست بلكه زحمت و سختيهاي زياد در مورد آنها دور از انتظار نيست . پس در مورد پيامبران و امامان انگيزه مادي و دنيوي وجود نداشته است. تاريخ از زندگي بسيار سخت و مشقت پيامبران و امامان كه از طرف ظالمان ايجاد ميشد براي ما حكايت كرده است.
دالت به اين معنا است كه هر چيزي در جايگاه مناسب و شايسته خود قرار گيرد . همانطور كه حضرت علي (ع) فرموده : العدل يضع الامور مواضعها ( حكمت 437 نهج البلاغه ) بنابراين اگر كسي شايستگي و شرايط لازم پيامبري را داشته باشد به كسي كه چنين شايستگي را ندارد نبوت اعطاء شود خلاف عدالت خواهد بود و به اعتقاد مسلمين حضرت محمد (ص) در تاريخ بشريت از جهت مقامات متعالي همتا و مثلي نداشته است . به عبارت ديگر او نقطه اوج كمال انساني بوده است و آفرينش هم براي به كمال رسانيدن انسان بوده است
بل از پاسخگوئي به سئوال حضرتعالي مقدمتاً به طور اجمال به بيان ضرورت تشكيل حكومت در بيان جوامع انساني ميپردازم آنگاه مسئله را مورد بحث قرار ميدهم. از مهمترين مسائل ضروري بشر وجود نظام اجتماعي و حكومت عادل كه حافظ حقوق جامع باشد است. انسان موجودي مدني و اجتماعي است و نيازهاي بشري بر آورده نميشود مگر در سايه اجتماع و تعاون ، و جهت برقراري نظم تنها حكومت توان اجراي آن را دارد . اين موضوع اصلي مستمر در تمامي جوامع از سادهترين آنها تا مدرنترين شكل آن ميباشد. به تعبير حضرت علي (ع) وال ظلوم غشوم خير من فتنه تدوم حاكم ظالم بهتر از جامعه بدون حكومت است ( غرر و درر حديث 10109 ) لابد للناس من امير بر او فاخر مردم نيازمند حكومت هستند ، خوب يا بد. روشن است كه امام قصد ندارند كه حكومت فاسد را تأييد نمايند بلكه وجود آن را عقلاً بيان ميكنند . معلوم شد كه ضرورت حكومت و حفظ نظام اجتماعي بشر از مسائلي است كه عقل و عقلا بر آن تأكيد كند . اهل تتبع و مطالعه به قرآن و سنت اسلامي و فقه از كتابهاي شيعه و سني بر اين صحه ميگذارد كه دين اسلام منحصر در احكام عبادي و فردي نميباشد ، بلكه اسلام جامع همه چيزهائي است كه انسان در تمام مراحل زندگي فردي ، اجتماعي ، معارف ، اخلاق ، عبادات . سياست و روابط داخلي و خارجي ، احتياج دارد ميباشد . به عبارت ديگر اسلام بعد از هجرت به مدينه شخصاً مباشرت به تأسيس اولين دولت اسلامي اقدام كردند و در اين مسير از قبايل ، انصار و مهاجرين بيعت گرفتند و مسجد را مركز حكومت و تجمع مسلمانان قرار دادند و بعد از وفات ايشان هيچيك از مسلمانان در نياز به حكومت شك نكرد و تنها در اين مسئله اختلاف داشتند كه آيا حضرت رسول (ص) اميرالمؤمنين (ع) را به عنوان خليفه و حاكم بعد از خود نصب كرد ( اعتقاد شيعيان ) و يا آنكه موضوع امامت را بر عهده شوري گذاشت علي ايحال حكومت ولايت پيامبر (ص) بنابر آيات قرآن سوره بقره آيه 124 2) سوره ص آيه 26 3) سوره احزاب آيه 6 4) سوره نور آيه 61 5) سوره بقره آيه 54 و نيز به نص روايات شيعه ولايت بعد از وي به اهلبيت (ع) از امام علي (ع) تا حضرت مهدي (عج) ميرسد . جهت اطلاع بيشتر به كتابهاي تاريخ طبري ، كامل بن اثير ، نهج البلاغه امام علي (ع) ، الغدير مرحوم علامه اميني ، كتابهاي حديثي صحيح بخاري جلد 2 بخش فضائل علي (ع) ، سنن ترمذي جلد 5 ص 296 بخش فضل علي (ع) نهج البلاغه ترجمه فيض ص 811 ، ص 1048 ، ص 59 – كتاب امامت و سياست جلد 1 ص 28 – كتاب ولايت فقيه يا حكومت اسلامي آيت ا… العظمي منتظري – سوره احزاب آيه 36 سوره مائده آيه 55 سوره نساء آيه 59 سوره نور آيه 62 و 63
مسلماً خداوند از آفرينش جهان هدفي داشته و جهان را بيهوده نيافريده است . در قرآن فرموده : و ما خلقتنا السموات والارض و ما بينهما لاعبين ( دخان 38 ) ولي هدف خداوند همانند ما براي بر طرف كردن نواقص و احتياجات خود نيست چرا كه او نيازمند نيست بلكه هدف آفرينش موجودات به كمال رساندن آنها بوده است. در قرآن فرموده : و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون ( ذاريات 56) كمال انسان با پرستش خداوند تحقق پيدا ميكند ولي اين عبادت زماني معناي واقعي خود را پيدا ميكند كه انسان ابعاد وجودي ديگر خود را لحاظ كرده باشد و فقط به يك بعد زندگي نپردازد . بعد فردي ، اجتماعي ، عقلاني ، و … در عين حال كه خداوند علم ازلي به تمام حوادث و اشخاص دارد نبايد هدف خدا با علم خدا اشتباه شود اگر چه خداوند از ابتدا و قبل از آفرينش ما نسبت به آينده ما آگاهي داشته است ولي اين آگاهي خدا دليل نميشود چون از قبل ميدانسته كه ما بعداً چه خواهيم كرد پس ما را نيافريند چون خداوند ما را نيافريد تا بفهمد ما چه خواهيم كرد بلكه او از اول ميدانسته كه ما انسان هاي مختار با ارادهي خود چه كاري را خواهيم كرد و چه كاري را نخواهيم كرد بلكه همانطور كه گفته شد ما را خلق كرده براي به كمال رسيدن ما و به كمال رسيدن بايد در عالم واقعي خارجي صورت گيرد نه در عالم ذهن و علم . اصولاً اگر قرار است در حيات اخروي جاودانه باشيم بايد بخاطر رفتار خود پاداش يا كيفر ببينيم نه بخاطر علم خدا چون هر كس مجازات او معلول رفتار خودش است تا زماني كه عملي انجام نداده مؤاخذه و مجازات او به صرف آگاهي ديگران از آينده او غير منطقي است
از اخبار و روايات مربوط به آفرينش آدم و حوا و كيفيت نسل انسان از آن دو بدست ميآيد كه خداوند آنها را از گل آفريد و آخرين مخلوق الهي بعد از خلقت جهان بودند . درباره ازدياد نسل انسان دو نظر وجود دارد. الف) گروهي بر اين اعتقاد هستند فرزندان آدم ، هابيل و قابيل با خواهران خود ازدواج كردند و چون حكم حرمت ازدواج خواهر و برادر هنوز نازل نشده بود ، منعي وجود نداشت و از طريق فرزندان آنها ازدياد جمعيت حاصل شد. ب) گروهي ديگر معتقد هستند فرزندان آدم با بقاياي انسانهاي قبلي كه پيش از هبوط آدم و حوا به زمين در آنجا زندگي ميكردند ، ازدواج نمودند و بدين شكل جمعيت انساني زياد شد. براي كسب اطلاعات جامع تر به ترجمه فارسي تفسير الميزان در باب خلقت انسان مراجعه كنيد
در قرآن آمده است كه ملك الموت روح انسان را ميگيرد و انسان فوت ميكند و در رواياتي هم ملك الموت ( فرشته مرگ ) را به عزرائيل تفسير كرده است و اينكه عزرائيل چگونه در يك لحظه افراد زيادي را ميميراند چون فرشتگان داراي اصناف و گروههاي مختلف با وظايف مختلف هستند كه تحت مسئوليت فرشته بالاتري قرار دارند در مورد مردن و مرگ هم اين عمل بوسيله فرشتگان زيادي كه تحت مسئوليت عزرائيل هستند انجام ميشود كما اينكه باز هم در قرآن فوت را به فرشتگان با لفظ ملائكه قبض روح نسبت داده است كه جمع است . پس اين فرشتگان مرگ زير نظر و مسئوليت ملك الموت قبض روح ميكنند و خداوند هم در مورد تدبير هستي خداوند ميباشد در مورد مرگ هم همينطور است. خداوند مرگ را به واسطه فرشته مرگ انجام ميدهد.
كلمه ارض در مقابل سماء به معناي بالا و بلند مرتبه است . لذا زمين را ارض ميگويند زيرا نسبت به آسمان پايين قرار دارد و علت قرار گرفتن ما در روي زمين آن است كه به اعتقاد اكثر اختر شناسان و آشنايان به علم هيئت ، جغرافي دانان ، زمين مناسبترين شرايط آب و هوائي را براي رشد انسان و ساير موجودات آبزي و غيره دارد و از آنجائي كه انسان طاقت سرما و گرماي زياد ندارد و زمين بخاطر هواي معتدل بهترين موقعيت را براي رشد و بالندگي جسماني و شكل گيري روان سالم انسان دارد ، خداوند زمين را محل زندگي قرار داد.
فرستاده شدن پيامبران به شكلي كه انجام شده روي مصالحي بوده كه خداوند حكيم از آن آگاه است و به اعتقاد ما مسلمانان دين اسلام آخرين دين و كاملترين دين است . بنابراين كاملترين و آخرين حرف در صورتي بايد بيان شود كه امتها و مردم قابليت پذيرش آن را داشته باشند . حرف آخر را نميشود در ابتدا گفت . پيامبر اسلام كه كاملترين انسان است بايد كاملترين قانون و شريعت را بياورد روي همين اصل است كه احكام و شرايع جنبه تدريجي داشته است . خداوند همه احكام و مصالح خود را يكباره بيان نكرده بلكه شرايط و موقعيت و ظرفيت افراد را ملاحظه ميكرده و تدريجاً احكام خود را كامل ميكرده تا اينكه در دوره اسلام با تكميل شريعت الهي سلسله نبوت به پايان رسيد.
پيامبران و امامان معصوم به لحاظ لياقتهاي لازم براي نبوت و امامت از طرف خداوند منصوب شدهاند و كسب اين شرايط و خصوصيات هم جنبه ارادي و اختياري داشته است. يعني با تلاش و سعي آنها اين مقامات را كسب كردهاند ، نه اينكه عصمت و ايمان متعالي آنها بدون زحمت در جهت كسب معنويت بدست آمده باشد. البته قابل انكار نيست كه كسب اين مقامات معنوي بدون زمينه قبلي نبوده است ، علاوه بر تلاش شخصي شرايط ديگري هم زمينه اين گونه تربيت را در رسيدن به مقامهاي عالي مهيا نموده است. زمينههايي از قبيل وراثت كه خاندان نبوت و امامت نسل به نسل داراي مقام رفيع معنوي بودهاند . پيامبران و امامان در ميان چنين نسلي متولد شدهاند و يا محيط زندگي آنها در آغوش پدران و مادراني زندگي كردند كه يا خود در حد عصمت بودند يا در حد عالي از عدالت علاوه بر موارد فوق توجه و عنايت الهي به آنان بوده كه مسلماً خداوند اشخاصي را كه در مسير صحيح گام بر ميدارند مورد عنايت و موهبت خود قرار ميدهد. اما در موروثي بودن نبوت و امامت بايد گفته شود كه تعيين پيامبران و امامان از طرف خداوند بوده است آنهم بخاطر داشتن صلاحيت هاي لازم ، نه از طرف پدر و خانواده علاوه بر اينكه نبوت و امامت با مسئله سلطنت تفاوت زياد دارد . در سلطنت منافع مادي و مالي و قدرت زياد متصور است در حاليكه در نبوت و امامت نه تنها منافع مادي در آن متصور نيست بلكه زحمت و سختيهاي زياد در مورد آنها دور از انتظار نيست . پس در مورد پيامبران و امامان انگيزه مادي و دنيوي وجود نداشته است. تاريخ از زندگي بسيار سخت و مشقت پيامبران و امامان كه از طرف ظالمان ايجاد ميشد براي ما حكايت كرده است.
عدالت به اين معنا است كه هر چيزي در جايگاه مناسب و شايسته خود قرار گيرد . همانطور كه حضرت علي (ع) فرموده : العدل يضع الامور مواضعها ( حكمت 437 نهج البلاغه ) بنابراين اگر كسي شايستگي و شرايط لازم پيامبري را داشته باشد به كسي كه چنين شايستگي را ندارد نبوت اعطاء شود خلاف عدالت خواهد بود و به اعتقاد مسلمين حضرت محمد (ص) در تاريخ بشريت از جهت مقامات متعالي همتا و مثلي نداشته است . به عبارت ديگر او نقطه اوج كمال انساني بوده است و آفرينش هم براي به كمال رسانيدن انسان بوده است